سرویس فرهنگ و هنر؛ به گزارش اقتصاد روز استاد علی فرامرزی پیشکسوت نقاشی در یادداشتی نوشت: اگرهویت ایرانی را ملهم ازسه پدیده گذشته تاریخی،اسلام ومدرنیته بدانیم بی شک بایدانعکاس وهبوط آنرادرجهان ماده درمعماری این سرزمین جستجونمودچراکه همچنانکه مولوی هم گفته است هربنائی متاثرازذهن وباورهای بنای آن است ازاین رومجموعه برج آزادی رامیتوان(( تجسم سه بعدی هویت ایرانی دانست )) برنشسته چون شاهدی بردروازه پایتخت این سرزمین. مجموعه ای که درآن تلاش گردیده پلی زده شود از اسطوره(سیمرغ) به تاریخ فرهنگی وتجلی آن درمعماری این سرزمین.
اگر بخواهیم سمبلی برای ایران و فرهنگ دامن گسترده وعمیق آن در پهنه ماده و متریال انتخاب نمائیم بی شک سه پدیده در پیش چشم و باور ما شکل میگیرد، تخت جمشید، مسجدامام اصفهان و برج آزادی.
برج آزادی از بعدی دیگر نیز قابل بررسی وتامل است وآن شاهدبودن این مجموعه برآنچه که درطول عمرپنجاه ساله خود شاهد بوده است و همچنان دراین زمان نیزدرحال ازسرگذراندن دنباله آن است.
این که این مجموعه تاچه حدازطرف مردم شناخته شده است وچه درصدی ازمردم ازآن بازدید نمودهاند و با امکانات فیزیکی و ابعاد فرهنگی آن آشنا گردیدهاند خود میتواند گویای آماری باشد از اشراف ما ایرانیان
برداشتههای خود و باورمان بر عمق فرهنگی این سرزمین .
اینکه درآن مقطع تاریخی عدهای جوان پرشور در تلاشی شبانه روزی کوشش نمودند این چنین فرهنگ بافته شده با ماده این سرزمین را حیاتی جاودان ببخشند و جهان را وا دارند که این سازه را بهعنوان نماد ایران معاصر بپذیرند خود از شگفتیهاییست که میتواند بار دیگر ایمان به توانائیهای نیروهای جوان رابه مایادآوری نماید هم چنانکه درسالهای ابتدای انقلاب نیز برای دومین باراین توانائی وشادابی خلاقیت را تجربه نموده ایم.
شگفتیآور اینکه چنین مجموعه مهمی که تحت نام میدان آزادی به نمادانقلاب و نیاز ایرانیان به آزادی تبدیل گردیده است بدلیل نداشتن دسترسی پیش بینی شده ازدسترس مردم وکسانیکه میخواهند از شکوه وامکانات فیزیکی آن بهره مندگردند بنا برگفته مدیرمجموعه باید جانشان رابرکف دستشان بگیرند و از میان آن سیل ماشینهایی که به سرعت درحال چرخش به دوراین میدان عظیم هستند عبورنمایند. براستی کدام بزرگ خانوادهای هست که چنین خطری را بپذیرد و دست زن و بچه خود را بگیرد و حاضر باشد از میان چنین خطری آنان را عبور دهد تا بتواند به آنان این سمبل فرهنگی و معماری سرزمینشان را معرفی نماید و بر لوح جان واحساسشان بنشاند. گاهی بی توجهیهایی اتفاق میافتدکه انسان را به تعجب وا می دارد. چگونه تنها گذرگاه امن زیرزمینی این سمبل آزادی را ممکن است به بازارچهای تبدیل نمود وآنرا ازدسترس عموم خارج نمود وچنین سازه ای را تبدیل به بنائی بی بهره وخاصیت نمود؟!ی عنی جناب شهردار تهران که خود نیز مردی فرهنگی است تاکنون به فکرچاره ای برای چنین معضلی نیفتاده است؟ شورای شهرکه هیچ!!